Saturday, November 8, 2008

mehraboon e ghashangam


دلم خواهد بوسه زنم بر تو، بر جای جای تن سخت و مهربانت، بر آن ذره های نشسته بر دامانت. تو یک رشته ای که من همیشه اجزایش را ستوده ام. تو یه خاصی که همیشه پاک و بلندی، تو سپیدی مثه برفی آخه تو خیلی بلندی .....
کاش می شد لب رو لبت داشت کاش می شد زنده بودی -گرچه هستی- مثه من یه آدم بودی، کاش دو تا چشم تو دلت بود یا نوک پا یا سرت بود من نگاهم به نگاهت می بردم دل زتو با ناز نگاهم، کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم عاشقتم ای عشق پاکِ پر زخاکم.
شب و روز، آفتاب و مهتاب، برف و بارون من همیشه با توام من شدم عاشق و تو هی واسه من ناز می کنی من شدم بارون و تو جا واسه اون تو دلت وا می کنی. الهی فدات بشم کوه قشنگم که بزرگی مهربونی
کاش می شد اینو بدونی، دوست دارم پیشت بمیرم توی دره هات یه جا همین جا زیر پات یه روز بمیرم نمی خوام جدا شه قلبم حتی اون موقع که ایستاد.
مهربون کوه قشنگم فدای اون نهر آبت یا گلای زرد و نازت می دونی همیشه تنهام همیشه باهات تو رویام من همیشه هر وقت دل من تنها می گیره میام اینجا من می مونم گریه هامو همه رو باهات می خونم .....
می دونی کوه قشنگم تو یه بهشتی رو زمینی واسه این دل خسته تو خودت عین بهشتی.
من خدامونُ توی قله هات می بینم اونو با عمق دل و جون حس می کنم با تو می خونم
مهربون کوه قشنگم که همیشه خوب و نازی، الهی همیشه پاینده و جاودان بمونی