کاش ثانیه ها می خوابیدند
کاش زمان در انتظار تو، انتظار را لمس می نمود
کاش نگاه تو در ایستایش زمان همیشگی بود
کاش ثانیه ها رنگی از تکرار داشت
کاش خاطره ها باز می گشتند
کاش پرنده ها راز اشک هایم را به تو می گفتند
کاش می شد من آن قلم در دستان تو بودم
کاش من آن پیرهن بر جان تو بودم
کاش من آن پرنده در هوای تو بودم
کاش من آن نگاه در چشم تو بودم
کاش.......م
کاش زمان در انتظار تو، انتظار را لمس می نمود
کاش نگاه تو در ایستایش زمان همیشگی بود
کاش ثانیه ها رنگی از تکرار داشت
کاش خاطره ها باز می گشتند
کاش پرنده ها راز اشک هایم را به تو می گفتند
کاش می شد من آن قلم در دستان تو بودم
کاش من آن پیرهن بر جان تو بودم
کاش من آن پرنده در هوای تو بودم
کاش من آن نگاه در چشم تو بودم
کاش.......م
2 comments:
ey kash in hame kash be haghighat mipeyvast
مریم جان این همون حرفایی که میخوام فریاد بزنم
با تمام وجودم بهش بگم
ولی نمیتونم چون نمیخوام بخاطر خودخواهی من عذاب بکشه
دوستش دارم و همین جملاتت و با خودم تکرار میکنم
برای خودم و خودش تو اعماق وجود فریادی از سکوت میزنم
چیکار کنم بجز سکوت
Post a Comment