Tuesday, April 29, 2008

Diyare man

دیار من

دیار شعله های خاموش از سوختن بی حد آتش است
دیار پروانه های یخ زده در پشت شیشه های انتظار
دیار سکوت سرد نشسته بر خنجره هاي فريادگون خون آلود
ديار عشق هاي لمس شده در سکوت خفته
ديار بايد ها و نبايد هاي توخالي
ديار من
ديار ناكامي هاي انسان است
ديار پندارهاي به گل نشسته
ديار ثانيه هاي خاموش تنهايي
ديار حقيقت هاي ناگفته خاموش گشته
ديار غرق گشتن روح او در گرداب جهل و ناداني
ديار شكستن حرمت انسانيست
ديار من ديار غمگون نابودي هويت انسان اكنون است
كاش ديار من
ديار پروانه هاي عاشق بود
ديار گلهاي جاودانه پر زمهر مادرانه بود
كاش ديار من
ديار عشق هاي ملموس و پررنگ دردانه بود
ديار يكرنگ و صفا گون دريايي
ديار شعرهاي ناب عاشقانه بود
ديار حرفهاي حقيقي و پرزراستي خردمندانه بود
كاش ديار من
ديار زنان آزاده رها شده از بند مردانه بود
زنان عاشق خود، و رها از افكار جاهلانه بود
كاش ديار من
ديار مردان رها شده از پندارهاي غلط جاهلانه بود
مردان غيرتمند، عاشق ميهن و سرزمين آريايي
كاش ديار من
ديار شراب و پيمانه و مستي عارفانه بود
ديار خنده هاي پاك و پر از شيطنت هاي آمرانه بود
كاش ديار من
ديار خداگون پر از نور خدايي بود
ديار پندار نيك ، كردار نيك و گفتار نيكانه بود
.

No comments: